دل نوشت۳
چه سفر خوبی بود و چقدر زود تموم شد!
الان داشتم اتاقم رو جمع و جور می کردم، یهو یه کاغذی پیدا کردم که کلی دل نوشته توش نوشته بودم، این مربوط می شد به اون موقعی که برای کربلا اقدام کردم ولی بعد یکی دو روز، به خاطر سختی گرفتن پاسپورت و پر شدن کاروانی که پدر و مادرم ثبت نام کرده بودن، از رفتن ناامید شده بودم.
خدا خیرش بده، یکی از دوستان، اون موقع گفتن که تو اقدام کن، خدا خودش درست می کنه، و چه خوب درست شد.
آخ خدا، انگار خواب بودم...
- ۰ نظر
- ۲۳ آبان ۹۷ ، ۱۸:۳۹
- ۱۶۶ نمایش