...زیر آسمان آبی خدا

روایت های زندگی من

...زیر آسمان آبی خدا

روایت های زندگی من

توی راه نوشت

پنجشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۷، ۰۸:۰۹ ب.ظ

این ترم زبانم امشب تموم شد و یکهو برنامم عوض شد!

استاد میگه با یه دست نمیشه چندتا هندونه رو برداشت و من مجبورم چندتاشون رو بزارم زمین.

کلاس زبان، خط، کارهای دانشگاه و آماده شدن برای ازدواج ناخودآگاه باعث شده که تمرکزم رو از دست بدم و هیچ کدومشون رو اون طوری که باید نتونم انجام بدم.

بعد کلاس وایستادم و کلی با استاد حرف زدم،آخه چقدر یک معلم میتونه خوب باشه؟!

برای زبان، میخام دیگه کلاس نرم. تا حدودی باید درس های قدیم رو مرور کنم و یه کم خود خوان بشم!

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۷/۰۹/۰۱
  • ۱۱۶ نمایش
  • بابای نرگس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی