...زیر آسمان آبی خدا

روایت های زندگی من

...زیر آسمان آبی خدا

روایت های زندگی من

سرانجام

جمعه, ۲۵ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۱۲ ب.ظ

بعد از مدت ها دل دل زدن و دست گرفتن کاسه چه کنم چه کنم، بالاخره کار خودم رو کردم و دلم را زدم به دریا. بیشتر از آینده می ترسیدم، ممکن بود سالیان سال بگذرد و من همچنان مدیون دلم باشم. اما گذشت و گذشت تا قصه ما به اینجا رسید. می خواهم از این به بعد مثبت اندیش باشم، ایمانم را به حضرت حق تقویت کنم و با تلاش و کوشش و توکل به آینده امیدوار باشم.گاهی باید صبر کرد و منتظر ماند تا بهترین چیزها نصیبت بشه. 

و چه زیبا نوشته توی حرم امام رضا که سرآمد طاعت الهی، صبر است و رضا...

 

++ چقدر هوای مشهد کردم. دلم یه بلیط رفت و برگشت می خواهد حتی شده برای یه آخر هفته برم زیارت.

+++ بچه های مشهد، التماس دعا...

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۷/۰۸/۲۵
  • ۱۰۱ نمایش
  • بابای نرگس

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی